عيد سعيد فطر و عيد سعيد قربان، براى بسيارى از مسلمانان فرصت مباركى است تا به شكرانه‌ى توفيقِ اجراى فصلى ديگر از عبوديت و بندگى (روزه و حجّ) به شادى و فرح و به زدودن كينه از دل بپردازند. در اين فرصت ميمون، مؤمنان با تغيير در ظاهر و پوشيدن لباس نو و با بازگشت به فطرت اصيل، به تقسيم خوشحالى در بين خود و طلب حلاليت از هم، همّت می‌گمارند. به راستى آيا می‌توان حقيقت عيد را در ايجاد تغيير در ظاهر- هرچند آراستن ظاهر از جمله آداب و سنّتهاى عيد می‌باشد - خلاصه نمود؟ حقيقت عيد چيست و عيد حقيقى كدامء است؟ در اين مختصر و براى رسيدن به جواب، موضوع را در دو محور ادامه می‌دهيم

محور اول: حقيقت عيد

حقيقت عيد تحول درون و جشن شادىِ رسيدن به حيات مؤمنانه در پى بندگى خالصانه است. عيد در حقيقت جشن پيروزىِ بيرون راندن اغيار از قلمرو درون و برپايى حكومت دوست بر دلها و كسب مدال آزادى از رهيافت اين فتح الفتوح است. حقيقت عيد در دو امر تجلى و نمود پيدا می‌كند:

الف) سعادت و خوشبختى 

سعادت و خوشبختىِ حقيقى كه بتواند ضامن صلح درون و بيرون باشد، گمشده‌ى انسان معاصر در دنياى مدرن است. در جواب اين سوال كه سعادت حقيقى چيست؟ می‌توان گفت: سعادت و خوشبختى يعنى آرامش و آسايشِ متوازن. منظور از آرامش؛ آسودگى، صلح و امنيت درون می‌باشد كه مسؤل تعالى بخشيدن به روح و معنابخشى به زندگى است و منظور از آسايش؛ برخوردارى از رفاه و امكانات مادى است كه نيازها و دلبستگى‌‌هاى خاكى انسان را تامين می‌گرداند. اين دو گوهر ارزشمند - آرامش و آسايش - فقط در سايه‌ى ايمان و پايبندى به دين و برنامه‌ى خدا دست يافتنى است. با تامل در مجموعه‌ای از آيات قرآن می‌توان دريافت كه باور به خدا و قيامت، پيروى از هداى ربّانى و عمل صالح، اقامه‌ى نماز و پرداختن زكات، تقوا و اصلاح، تسليم و احسان و استقامت و شهادت زمينه‌ى را فراهم می‌كنند كه مؤمنينِ در آمده در دايره‌ى ولايت خداوندى، در فضاى زندگى مؤمنانه نسبت به حوادث گذشته حزن و اندوه و نسبت به آينده ترس و هراس نداشته باشند. خداوند فرمود:

أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ (يونس:٦٣)

«‌‌هان! بیگمان دوستان خداوند، ترسی بر آنان - از آينده - نیست و - نسبت به گذشته - غمگین نمی‌گردند. اينها كسانى هستند كه ایمان آورده‌اند و تقوا پیشه کرده‌اند.»

زندگى عارى از حزن و خوف به نسبت خدا يعنى، راضى بودن به حكم، برنامه و تقدير خداوند در گذشته، حال و آينده. 

زندگى عارى از حزن و خوف به نسبت خود يعنى، انابه و بازگشت به سوى خدا، صلح با خود و توكل بر او نسبت به آينده. 

زندگى عارى از حزن و خوف به نسبت مردم يعنى، عبرت اندوزى از گذشته‌ى پيشينيان، تعامل نيك با مردم و واگذارى امور به خدا. و اينها فقط در قالب بندگى خالصانه براى خدا به دست می‌آيد. ب) آزادى 

می‌دانيم كه شعار محورى همه‌ى رسالت‌‌ها، عبوديت و نفى طواغيت بوده است. خداوند می‌فرمايد:

وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ... (نحل:36) 

ما به میان هر ملّتی پیغمبری را فرستاده‌ایم (تا آنان را دعوت كنند) که خدا را بپرستید و از طاغوت (شیطان، بتان، ستمگران و...) دوری کنید. 

لازمه‌ى بندگى از يك سو باور به توحيد - اثبات حق فرمانروايى و حق فريادرسى فقط براى الله - و از سويى ديگر نفى هر طاغوتى است كه بخواهد حقى را از حقوق خدا - فرمانروايى و فريادرسى - غصب نمايد. اين اثبات و نفى وقتى به مرحله‌ى عمل می‌رسد از آن به بندگى تعبير می‌گردد كه اگر اين درخت به بار بنشيند، نتيجه‌ای بس مبارك را به ارمغان خواهد آورد. نتيجه‌ى بندگى رسيدن به كمال و آزادگى است. انسان در اوج بندگی، زمانی که با افتادگى، پیشانی را بر آستان احدیت می‌نهد این سجده از یک ‌سو سجده‌ی بندگی، دلبری و دلبردگی و از دیگرسو سجده‌ى رهایی، آزادی و آزادگی است. انسان بعد از تجربه‌ى لذت‌‌بخش بندگی که نتیجه‌ى آن حیات طیّبه و زندگی بدون ترس و اندوه خواهد بود، دیگر بندگی غیر خدا را بر نمی‌تابد. کسی که در مقابل خدا سر بر زمین می‌نهد، دیگر حاضر نمی‌شود برای غیر او کُرنش کند. آزادیِ درون از قید و بند خدایان و حاکم نمودن محبت و ولایت و قانون خداوند بر دل‌ها که در مفهوم «لا اله الا الله» تجلی پیدا می‌کند، لبّ لباب بندگى خداست. آزادی مهم‌ترین دهش و موهبت الهی به انسان و اساسی‌ترین رکن هویت انسانی و ضروری‌ترین وسیله و ابزار تحقّق انسانیت می‌باشد. اصلاً به تعبیر مولوی رسالت پیامبران-علیهم السّلام- عموماً برای رسیدن به آزادی بوده است: 

چون به آزادی نبوت‌‌هادی است     مؤمنان را ز انبیاء آزادی است

کیست مولا؟ آنکه آزادت کند       بند رقّیّت ز پایت بر کند

ای گروه مؤمنان شادی کنید       هم‌چو سرو و سوسن آزادی کنید

اقبال لاهوری نيز بعد از بیان وضعیت جهان قبل از رسالت پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم-، هدف و رسالت دین جدید را چنین معرفی می‌کند: 

تا ز جان اندر تن آدم دمید          بنده را باز از خداوندان خرید

زادن او مرگ دنیای کهن           مرگ آتش‌خانه و دیر و شَمَن

حرّیت زاد از ضمیر پاک او          این می‌ِ ‌نوشین چکید از تاک او

عصر نو که این صد چراغ آورده است    چشم در آغوش او واکرده است

محور دوم: عيد حقيقى

با توجه به آنچه در تبيين حقيقت عيد گذشت، و با الهام از فلسفه‌ى عبادات و همچنين با توجه به اصالت ديندارى جمعى می‌توان گفت؛ 

عيد حقيقى زمانى است كه امّت اسلامى از رهيافت بندگى خدا، از قيد و بند بندگى خدايانِ زر و زور و تزوير رهايى يافته، بتواند گوهر بى‌بديل آزادى را به دست آورد. 

عيد حقيقى زمانى است كه امّت اسلامى بتواند با تطبيق دين خدا در حوزه‌‌هاى فردى، خانوادگى و جمعى به زندگى سراسر سعادت «لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» دست بيابد. 

عيد حقيقى زمانى است كه امّت اسلامى بتواند در فضاى آزاد علمى، فرهنگى و سياسى بار ديگر همچون گذشته، پرچمدار توسعه‌ى همه جانبه و متوازن، و الگوى ابداع و اصلاح گردد. 

عيد حقيقى زمانى است كه انسانها از تعصب كور و تنگ‌نظرى به فراخناى لطف انگيز آيينِ مبتنى بر كرامت ذاتى انسان و صلح جهانى در آيند و عدل را جايگزين ظلم و محبت را جانشين دشمنى بگردانند. 

عيد حقيقى زمانى است كه امّت اسلامى بتواند با تشخيص درست اولويتها، راست قامت بر مسير مستقيم گام نهاده و با جديت قله‌‌هاى اهداف را يكى بعد از ديگرى فتح و بر سختى‌‌هاى مسير صبر و استقامت نمايد. 

براى رسيدن به چنين روزى لازم است همگى با رويكرد تغيير و تحول، اولاً در حوزه‌ى فردى به خانه‌تكانى درون و توسعه‌ى شخصيت پرداخته و ثانياً در حوزه‌ى جمعى به تقويت كار گروهى، ارتقاى روحيه‌ى مدارا و دگرپذيرى و عمل به اصول تعاون و تكافل بپردازيم. 

با وجود همه‌ى تلخكامی‌ها، بيدارى آغاز گشته و بارقه‌‌هاى اميد و روشنى در راه است. قطعاً در پى سختى‌‌ها آسانى فرا خواهد رسيد و امّت اسلامى با بازگشت به دين ماندگار و غالب، روزگار ديگرى از كرامت، عزت و مجد را تجربه خواهد كرد. «و ما ذلك على الله بعزيز»